داخلی     آرشيو گفتگو     مصاحبه ها
Share/Save/Bookmark
 
يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۴۲
کد مطلب : 8540
 

مصاحبه با آقاي ابراهيم ميرشمسي مالك و مديرعامل ماشين‌افزار شمس
مرجع : موسسه رشد خلاقیت
 
مصاحبه با آقاي ابراهيم ميرشمسي مالك و مديرعامل ماشين‌افزار شمس
دو سال پيش که در يک نمايشگاه صنعتي شرکت کرده بودم غرفه اي توجه خيلي از بينندگان را به خود جلب مي کرد. شرکت ماشين افزار شمس طراح و ساخت گيربکس هاي خاص و سنگين صنعتي. چند گيربکس خيلي بزرگ در غرفه قرار داشت و تعدادي پوستر نيز به ديوارها آويزان بود.
افرادي که در اين زمينه اطلاعاتي دارند در اولين آشنايي احساس مي کنند کارخانه اين شرکت بايد از دهها سالن بزرگ تشکيل شود و تعداد زيادي مهندس و کارگر در آن مشغول کار باشند. اما اگر به محل کارخانه برويد مي‌بينيد اصلاً چنين نيست.
در سالن 1000 متري کارگاه، يک سالن کوچکتر به عنوان انبار قرارداد كه 3 الي 4 نفر مهندس و 10 تا 15 نفر کارگر در آن مشغول کار هستند.
با آقاي شمس مدير و مالک شرکت صحبتي شد که مقدمه اي براي گفتگوي بعدي فراهم آورد. در گفتگوي نسبتاً طولاني كه با ايشان انجام داديم مطالب جالبي رد و بدل شد مهندس شمش كه نزديک به هفتاد سال مي نماياند، هنوز انرژي و نشاط و قدرت يک جوان سي ساله را دارد و مي‌گويد، عليرغم کار و مشغله فراون هر روز 3 الي 4 ساعت ورزش مي‌کند و هر روز به غير از امور جاري 4 الي 5 ساعت را در گوشه اي آرام به طراحي و تفکر مشغول است .
به لحاظ حجم زياد مطالب در اينجا به برخي مسايل مهم اشاره مي‌كنيم:
اينجانب ابراهيم ميرشمسي متولد سال 1321 ، در رشته مکانيک تحصيل کرده‌ام و از سال 1342 فعاليتهاي شغلي خود را شروع كردم. شروع کار اينجانب در زمينه تجارت و بازرگاني بود و قبل از انقلاب در زمينه تجارت خارجي فعال بودم البته در زمينه کشاورزي و مرغداري هم فعاليت مي کردم. به علت شرايط قبل از انقلاب و اينکه بلافاصله همه چيز را به صورت آماده وارد مي نمودند عليرغم ميل باطني کار صنعت را رها کردم. در بحبوحه انقلاب يک مرغداري بزرگ در کوهستانهاي ساوه داشتم که تعداد زيادي از مرغها در ديماه 57 در سرماي 10- درجه از بين رفتند و آنچه هم مانده بود در ميدان شوش تهران بين مردم تقسيم کردم.
به علت اعتصاب مقدار زيادي جنس در بنادر داشتم که امکان تخليه آن نبود و حجم زيادي از آن در کشورهاي عربي تخليه شد، مقداري هم به بنادر مبدأ برگشت و البته بعد از انقلاب هزينه‌اي که بابت بارگيري، تخليه، انبارداري، ديرکرد و ... پرداخته بودم بيشتر از ارزش اصل اموال بود.
در فروردين 1358 کراوات را از گردن باز کردم ، لباس کار پوشيدم و وارد مقوله صنعت شدم و ساخت قفس هاي تمام اتوماتيک مرغهاي تخم گذار را شروع و در مدت يک و نيم سال حدود 18 سيستم 5000 تايي ساختم.
اين سيستم کار آب دادن، تغذيه، جمع آوري تخم مرغ و تحويل آن به انبار را به صورت اتوماتيک انجام مي داد. متأسفانه 97% مواد اوليه اين سيستم ها از خارج از کشور تأمين مي شد.
با شروع جنگ ارز جيره بندي شد و دريافتم اين جنگ بنا به ماهيت انقلاب و اهداف آن يک جنگ طولاني خواهد بود و به اين نتيجه رسيدم که صنايع وابسته به مواد اوليه خارجي مشکل پيدا مي کنند. از طرف ديگر از محل سکونت تا محل کارم در تهران 48 کيلومتر فاصله بود در آن زمان روزانه 4 ساعت وقت مرا تلف مي کرد. لذا تصميم گرفتم تهران را ترک کنم .
چند گزينه پيش رو داشتم که در نهايت چون پدر و مادرم اصفهاني بودند اصفهان را براي فعاليت انتخاب کردم. البته بگويم که کارخانه قبلي را به صورت اقساط فروختم که هنوز هم کار مي کند و خوب هم کار مي کند.
در اصفهان کارم را با ماشين سازي شروع کردم و در سال 1364 به ساخت ماشين تراش بزرگ پرداختم و به سفارش اداره کل صنايع استان 10 دستگاه ماشين تراش تورز چکسلواکي ساختم كه در نمايشگاه هم از آن استقبال خوبي شد ولي دريافتم که اشتباه کرده ام زيرا من نمي‌توانستم با ماشين‌سازي تبريز رقابت کنم. ماشين‌سازي تبريز سوبسيد مي‌گرفت و توليدات خود را ارزان مي‌داد در حاليکه من هيچ يارانه‌اي دريافت نمي‌کردم البته قبل از آن ماشينهاي مختلفي ساختم که چون زمان جنگ بود اکثراَ تک منظوره بود و بر اساس سفارش دستگاههاي ديگر در جنگ ساخته مي شد.
بنابراين تصميم گرفتم وارد مقوله ديگري بشوم و بعد از انجام بررسي‌هاي لازم وارد مقوله گيربکس و چرخ دنده‌ها شدم و کار گيربکس‌هاي سرعت متغير را شروع کردم. در آن زمان شايد تعداد اين گيربکس‌ها در ايران 50 عدد بيشتر نبود و دانش فني ساخت آن هم وجود نداشت. پس ماشين‌آلات لازم براي توليد اين گيربکس‌ها را ساختم .
دو کارخانه تأسيس کردم يکي در دولت آباد اصفهان و ديگري در شهرک صنعتي مبارکه. در يکي گيربکس هاي متداول به صورت خط توليد ساخته مي شد و در کارخانه دوم ساخت گيربکس هاي خاص، سنگين و فوق سنگين آغاز شد. در حال حاضر به علت واردات بي رويه مخصوصاَ از چين، کارخانه گيربکس هاي سبک در شرف تعطيلي است و به زودي خاتمه کار را اعلام مي دارم.
اين مشکل فقط براي ما نيست بسياري از صنايع و اصناف با اين مشکل روبرو بوده و خيلي از صنايع در شرف تعطيلي هستند يا با ظرفيت خيلي کم کار ميکنند. زيرا واردات بي‌رويه زياد شده و اگر وضع به همين ترتيب پيش برود وضع بدتر از اين هم خواهد شد و آن موقع بيکاري به يک فاجعه تبديل مي شود. من از دولت جديد خواهش مي کنم اگر چه کمي دير شده است با اين حال فکري براي اين کار بکند.
در کارخانه دوم خوشبختانه مشکلي نداريم و در توليد گيربکس هاي خاص سنگين و فوق سنگين حرف اول را مي زنيم و 98% از مواد اوليه مورد نيازمان هم داخلي مي باشد.
نحوه کار ما به سبک ژاپني است يعني اينکه طراحي و مونتاژ و مديريت را ما انجام مي دهيم و بقيه کار به دست ديگران انجام مي شود، به عبارت ديگر بعد از دريافت سفارش و طراحي، کار را به ديگران مي سپاريم و تنها مديريت، نظارت و کنترل مي کنيم. سفره گسترده‌اي است که افراد نان خودشان را مي آورند و در اين سفره مي خورند. ما فقط براي آنها کارآفريني کرده ايم. ما مي توانيم کارگاه ريخته گري، تراشکاري و ... تأسيس کنيم و اينکارها را هم خودمان بکنيم و قطعاَ سودمان هم بالاتر مي رود ولي اينکار را نمي کنيم چون معتقديم هر کسي بايد کار خود را بکند. همانطور که گفته شد هنر ما طراحي و کنترل و نظارت روي قطعات ساخته شده و دادن روش ساخت براي قطعات است که در اين زمينه بسيار موفق بوده‌ايم.
در حال حاضر تمام گير بکس‌هاي خاص مورد نياز صنعت نفت کشور را مي‌توانيم بسازيم و به اين کار مشغول هستيم. گيربکس حفاري چاههاي نفت از مهمترين آنها ست که چند سال پيش ساخته‌ايم . تمامي گيربکس‌هاي خاص صنايع فولاد کشور، صنايع سيمان کشور توسط کارخانه ما ساخته مي شود.
همانطوريکه توضيح داديم چند سال است که به سبک فوق الذکر عمل كرده و موفق هم بوده‌ايم. ما درست روي نقطه‌اي دست گذاشته‌ايم که صنايع ما بابت آن باج فراواني به خارجيها داده اند و قطعاَ مي گويم ما وابستگي در اين زمينه را از بين برديم. در اين مدت ما با سازمانهاي مرتبط تعامل خاصي نداشته‌ايم.
به نظر من وظيفه وزارت صنايع و معادن دو چيز است: هدايت و حمايت. ولي حداقل در شش سال گذشته در اين زمينه ما چيزي از آنها نديديم.
در مقوله تجارت جهاني فکر مي کنم اينکار يعني استثمار کشورهاي در حال توسعه و ضعيف و اينکه چرا آمريکا با ورود ايران به سازمان تجارت جهاني موافقت کرده (علاوه بر دلايل ظاهري) جاي بحث دارد.
در دو کارخانه مشغول به کار جمعاَ 50 نفر مستقيماَ کار مي‌كنند که بعد از تعطيلي کارخانه اول پرسنل آن را به کارخانه دوم منتقل مي کنم ولي فعاليتهاي ما براي همين تعداد هم به صورت تمام وقت ايجاد اشتغالي کرده است. يعني در واقع 100 نفر با تحصيلات و مهارتهاي مختلف در اين پروژه مشغول هستند.
من به جوانها، سايرين و هر کس که مي‌خواهد در اين مملکت کار کنند چه در نظام مشغول کار شوند چه در نظام خصوصي توصيه مي کنم شرف خود را حفظ کنند. هر کاري که مي کنند بايد زمينه ساز رشد مملکت باشد و مشکل امروز کشور ما بيکاري است که در گرو رشد مملکت از بين مي رود.
اشخاص شرافت انساني خود را ملاک عمل قرار دهند اگر کسي مي خواهد در اين مملکت زندگي کند بايد امنيت داشته باشد و با وجود بيکاري امنيت از بين مي رود و کسي آسوده نخواهد بود.
توصيه ديگر من اين است که کارهاي زمين مانده را انجام بدهند. ما در اين کشور کارهاي زمين مانده خيلي داريم و از طرف ديگر کار خود را به نحو صحيح انجام بدهند و آبروي اين مملکت را حفظ کنند . اگر چيزي مي سازد کاري نکند که بگويند ايراني است به درد نمي‌خورد.
من در زمينه تجارت خارجي اطلاعات وسيعي دارم و قبل از انقلاب هم اينکار را مي‌کردم ولي تجارت خارجي کار زمين مانده‌اي نيست، کافي است من يکي از کارگاههايم را بفروشم و با پول آن کارهاي معاملاتي انجام دهم. مطمئن هستم اگر اکنون درآمد من در سال 10 ريال است در اين صورت درآمدم 1000 ريال ميشود ولي اين کار را نخواهم کرد.
ممکن است خيلي ها با اين نظر موافق نباشند اما خدا را گواه مي گيرم که سخنم را نه از روي تمايلات شخصي يا صنفي يا منافع مادي بلکه با ديد باز مملکتي مي گويم قانون کار مشکل دارد. اين قانون تحت شرايط خاصي تصويب شده و اصلاح آن نياز به شجاعت دارد.
اين قانون به ضرر توليد اين مملکت است که هم به ضرر کارگر است هم به ضرر کارفرما و يکي از دلائل پائين بودن بهره وري شايد همين باشد.
ممکن است بگوئيد اين قانون جلوي سوء استفاده کارفرما را مي گيرد بيائيد اين گفته را تحليل کنيم. کارفرما چه سوء استفاده‌اي مي کند فرض کنيد کسي يک دکان بقالي دارد و شاگردي هم دارد که سالم و کاري است، دزد نيست. تحت اين شرايط صاحب کار چه مشكلي دارد که بخواهد شاگردش را اخراج کند.
حداقل يک سال طول مي کشد تا کارگر به محيط کار عادت کند، با همکاران آشنا شود، به بازدهي مطلوب برسد و کارش را خوب انجام بدهد. کارفرما براي منافع شخصي هم که شده از اينکه اين کارگر را از دست بدهد اجتناب مي کند اگر اين کار را بکند ضرر هم کرده است مگر اينکه مسائل ديگري در کار باشد اگر کارفرما کارش رونق داشته باشد و کارگر کارش را خوب انجام بدهد هيچ سوء استفاده اي در کار نيست.
به هر حال به نظر من بايد در قانون کار تغييرات بيشتري صورت گيرد و البته راه سوء استفاده طرفين هم مسدود گردد. اگر چه مقداري اين کار انجام شده ولي هنوز خيلي راه باقي است. من فکر مي کنم در اين کشور به جاي حل مسئله صورت مسئله را پاک مي کنند