نقش احساسات در مدیریت آیا توجه کردهاید که در مشاغل خطرناک، روسای خوب تمایل دارند پیوندهای محکمی با کارگران خود داشته باشند؟
تحقیقات اخیر نشان داده است که بیشتر کارگران به غریبهها بیش از مدیرخودشان اعتماد میکنند. در اجلاس «مدیریت برمبنای علم اعصاب» که ماه گذشته در نیویورک برگزار شد، ما تحقیقات و یافتههایی را ارائه دادیم که نشان میدهد چرا مدیران باید ظرفیت ایجاد پیوندهای مناسب و روابط شخصی خود را افزایش دهند. درست است که شرکتهایی که دارای منابع فراوان هستند میتوانند از اهرم ایجاد ترس به منظور انگیزش کارمندان بهره ببرند که البته این روش اغلب هزینه استخدام و اخراج سازمان را بسیار بالا میبرد؛ اما در عین حال استفاده از این روش همواره به عنوان موارد شکست مدیران و زوال کسبوکارها در مقالات و موردکاویهای مختلف ذکر و ثبت شده است. جورج کولریزر به عنوان روانشناس پلیس و مذاکره کننده در موارد گروگانگیری و همچنین استاد رهبری و مشاور مدیریت، میگوید تجربه او در مذاکره در موارد گروگانگیری باعث شد او به این نکته پی ببرد که اغلب ما به شکلهای مختلف در محل کار گروگان هستیم، به خصوص از لحاظ احساسی مثل اضطراب و تشویش، ترس و جاه طلبی. برای رهایی از چنین موقعیتی، هر کدام از ما نیاز به یک تکیه گاه امن داریم، این تکیهگاه میتواند یک شخص، یک مکان، هدف یا موضوعی باشد که محل امنی برای ما ایجاد کند، به ما نوعی احساس آرامش دهد و خود، منبع انرژی باشد. این موضوع برای مدیران نیز مهم است که چرا آنها مجبورند در افراد برای همراهی با شرایط و اهداف متغیر، انگیزه ایجاد کنند. وقتی صحبت از تغییر برای کارمندان به میان میآید، آنها در مقابل تغییرات مقاومت نمی کنند بلکه نسبت به درد ناشی از تغییر و ترس از ناشناختههایی که همراه آن میآید مقاومت میکنند.این امر باعث میشود که بسیاری از کارمندان موضع تدافعی به خود بگیرند، از مشارکت خودداری کنند و برای رسیدن به موفقیت و تلاش برای برد از خود مقاومت نشان دهند. در محیطهای کاری، مدیرانی که نسبت به زندگی کارمندان خود توجه و علاقه نشان میدهند و قوانین مشخصی را دنبال میکنند، ارتباط سالمی ایجاد میکنند که باعث میشود افراد انگیزه بیشتری برای رسیدن به موفقیت از خود نشان دهند. تحقیقات «نائومی آیزنبرگر» و دیگر متخصصان عصب شناسی در درک این مساله به ما کمک میکند، احساس فقدان ارتباط با دیگران درد ایجاد میکند، این احساس فقط مربوط به حس تنهایی نیست، بلکه نشانههایی از درد جسمی نیز در آن مشاهده میشود. در واقع همان قسمتهایی از مغز که به درد جسمی واکنش نشان میدهد، به «درد اجتماعی» نیز واکنش نشان میدهد- احساسات دردناک با طرد یا انزوای اجتماعی ارتباط دارند. احساس ارتباط داشتن با دیگران به طور طبیعی برای مغز خوشایند و راضی کننده است. این به آن علت است که مغز ما طوری تکامل یافته است که پیوندهای اجتماعی برایش بسیار ارزشمند است. چراکه بلوغ انسان در مقایسه با سایر گونهها زمان بسیار بیشتری طول کشیده است و این درد اجتماعی راهی است برای تشویق ما به حفظ پیوندهای اجتماعی در جهت حفظ بقا. تحقیقات نائومی یک جنبه مثبت دیگر از توسعه روابط امن در محیط کار را نیز نشان میدهد. حس حمایت شدن در زمانی که افراد استرس را تجربه میکنند به آنها کمک میکند احساس راحت تری داشته باشند و محرکهای تهدید را کاهش میدهد؛ داشتن پیوندهای قوی میتواند به تیمها در بقای آنها و موفقیت در موقعیتهای بحرانی کمک کند. از هم اکنون قدرت رهبری شخصی و بر پایه احساسات را درک کنید. به اعتقاد ما، نتایج برای شما جالب خواهد بود.